آب و لعاب دادن به تاریخ یک صنعت
در هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح، کهنترین تمدن شناختهشده مصر به نام «باداریان»، مهرههایی قهوهایرنگ از سنگ صابون که با لعاب آبی و فیروزهای قلیایی پوشیده شده بود، میساختند.
سنگ صابون یک نوع شکل متبلور تالک یعنی سیلیکات منیزیم آبدار است که معدنهای قدیمی آن در مصر پیدا شده است. این سنگ را میتوان بهآسانی حکاکی کرد و پخت و لعاب داد، اما قبل از دوره سلاطین مصر یعنی 4000 تا 3400 سال پیش از میلاد مسیح، مصریان اشیایی مانند مهره، طلسم زینتی و مذهبی و کاشیها را از آمیخته آرد ماسه دُرّ کوهی و پنج درصد کربنات و بیکربنات سدیم (که در صحرای غربی بهصورت طبیعی دیده میشود) قالبگیری میکردند. این آمیخته پس از پخت، به شکل دُرّ کوهی، شیشهای شده و میتوان روی آن را لعاب داد. اشیای ساختهشده به این طریق را معمولا بَدَل چینی مینامند. در طول تاریخ مصر باستان تا قرون وسطی و 1400 سال پس از میلاد مسیح این اشیا ساخته و به بیشتر کشورهای خاورمیانه صادر میشدند.
مواد ترکیبی اصلی «لعابِ مصری» عبارت بود از سیلیس (از شن)، قلیا (از خاکستر چوب یا کربنات سدیم) و اکسید فلزات (از ترکیب مس). پارهای از مورخین، چنین انگاشتهاند که ریگهای دُرّکوهی در کورهها به طور اتفاقی با این ترکیبات پوشیده شد و به این ترتیب لعاب بهوجود آمد. فرض دیگر این است که سربارههای کورههای فلزی ذوب مس را میشد برای تولید لعابهای آبی و فیروزهای به کار برد.
اما مدارک باستانشناسی که در دست است، نشان میدهد که یک نوع سنگ مس بهخصوص یعنی «مالاکیت» در مصر باستان بهعنوان سرمه به چشم کشیده میشد. «مالاکیت» با سنگ دُرکوهی کوبیده شده و محلول کربنات سدیم بهعنوان ملات به آن اضافه میشد. شخصی به نام لوکاس قطعات دُرکوهی را که به این طریق بهکار برده بود، گرفته و در کورهای پخت و لعاب آبی درخشانی که بسیار شبیه به لعابهای روی تعویذ و طلسمهای زینتی مذهبی و بلورهای دُر کوهی بود، بهدست آورد. تا دوره بطلمیوس (سده دوم پیش از میلاد مسیح) در مصر روی سفالها لعاب داده نمیشد، در آن زمان لعابی که به کار برده میشد، «لعاب سُرب» بود که احتمالا در بابل استفاده میشد.
ورود لعاب به ایران
حدس زده میشود که در زمان حکومت 600ساله «کاسیتها» بیشتر دانش لعابسازی بابلیها و فن ساخت آن به ایران آمده اسـت. نفوذ هنر بابلیها در بینالنهرین در زمان امپراتوری بابلیهای نو (1171 تا 550 سال پیش از میلاد مسیح) ادامه داشت. بسیاری از ظروف و کاشیهای لعابی با روش بابلی و آسوری مربوط به این دوره را در شوش بهدست آوردهاند.
از 550 سال پیش از میلاد مسیح، هخامنشیان بر بخش بزرگی از خاورمیانه چیره شدند. در این زمان، داریوش کاخهای نویی برای پایتخت زمستانی خود در شوش و پایتخت تابستانی خود در تخت جمشید ساخت. این ساختمانها با آجرهای برجسته چندرنگ که گاو بالدار و شیر و سربازان جاویدان بر آن نقش شده بود، تزئین میشدند. اندازههای این تابلوها تقریبا 12×5/3 متر بود و تمام کار آنها را پیشهوران بابلی انجام داده بودند، به گونهای که داریوش در سنگ نوشته بنیاد شوش میگوید: «کسانی که آجرهای پخته را ساختند، بابلیان بودند». به جز این کاشیها، در کاخهای هخامنشیان ظروف لعابی دیگری پیدا نشده است، مگر کوزه آبی فیروزهای که از تالار خزانه تخت جمشید بهدست آمد. بعضی اسناد نشان میدهد یونانیان لعاب حقیقی را نمیشناختند و لعابی که از اکسید سرب ساخته شده بود، فقط در زمان بطلمیوس (سده دوم پیش از میلاد مسیح) در پیرامون مدیترانه رایج شد. رومیها این لعاب را به نام «لعاب پارتی» میشناختند که خود نشانه آن است که احتمالا رومیها این شیوه را از دشمنان خاوری خود ایرانیان - که با آنها جنگهایی در سوریه و عراق داشتند - آموخته بودند. البته این امکان هم هست که رومیها دانش خود را در این زمینه از فنیقیها - که شاید آنها هم روش و فن بابلی را بهکار میبردند- آموخته باشند. فنیقیها در شهر صیدا و صور در کرانه دریای مدیترانه در حدود 500 سال پیش از میلاد مسیح صنایع شیشهسازی را بنیاد نهادند. لعاب سرب، درخشان بوده و دامنه رنگهای آن وسیع است و در درجه گرمای کم، آب میشود. اما این لعاب، سیاه میشد و فرو میریخت و بدین ترتیب، دامنه کارهای هنری سفالسازی محدود بود.
در سده دوم پیش از مسیح یعنی در زمان پادشاهی «پارتها»، لعابهای سربی برای نخستین بار در چین پیدا شد. بسیاری از مورخان بر این عقیدهاند که پارتها دانش لعابسازی خود را از راه تماسهای بازرگانی که میان آنها و امپراتوری هان وجود داشت، به چین فرستادهاند. نفوذ پارتها در صنعت سفالسازی چین باستان فراتر از بحث لعاب دادن بوده است، زیرا بسیاری از اشیای سفالی چینی آن زمان اسبها، سوارها و صحنههای شکار پارتی را نشان میدهد که همه به سبک «سکاها» یا ایرانیان ساخته شده است.
داستانهای کهن چینی نیز این سخن را تایید میکند که «لعاب سرب» را یک بازرگان ایرانی به چین آورده است. مدارک و قرائن محکمی هم در دست است که نشان میدهد، ایرانیان خمیر لعاب آماده شده را که در نوشتههای باستانی چین که لیئولی نامیده میشد، میفروختند. این نشان میدهد که چرا پس از سقوط امپراتوری هان در سال 220 میلادی، صنعت لعابسازی از سفالهای چینی رخت بربست، اما در زمان فرمانروایی پادشاهان تانگ (در سالهای 608 تا 906 پس از میلاد مسیح) بار دیگر هنر لعابسازی پدیدار شد؛ این زمانی بوده است که چینیها روابط بازرگانی خود را با ایرانیان از سر گرفتند. بسیاری نیز معتقدند در زمان ساسانیان (651-224 میلادی) کاربرد لعاب سربی هنوز ادامه داشت. گامهای دیگری در گسترش لعاب بازیافت و لعابهای قلیایی توسط کوزهگران ایرانی در دوره اسلامی، برداشته شده است.
کشفهای لعابی اخیر
باستانشناسان در سده اخیر تعداد زیادی ظروف سفالی و اشیای دیگر در منطقهای از شرق ایران تا عراق و از قفقاز تا دره سند را از زیر خاک بیرون آوردند. سفالهای پیش از تاریخی که در این مناطق یافت شده است، سبک ساخت تقریبا یکسانی دارند و در سطح فنی، بسیار پیشرفته هستند. کهنترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دودآلودی است که همانند قدیمیترین ظروف سفالی بوده و به هزاره چهارم پیش از میلاد تعلق دارد. از مناطق باستانی شوش در ایلام سفالهایی به دست آمده است که به نام شوش اول معروف است و متعلق به دورهای مابین 3500 تا 2500 سال پیش از میلاد مسیح است.
از زمان هخامنشیان سفالینههای بسیار کمی به دست آمده است و حال آنکه از صنایع دستی دیگر بهویژه فلزکاری و مجسمهسازی از سنگ، اشیای فراوانی پیدا شده است. تنزل پیشه سفالسازی در این دوره، به بالا رفتن سطح زندگی مردم نسبت داده شده است. گمان میرود که در خانه شاه، زر و سیم و مرمر سفید برای ساختن ظروف استفاده میشده است و در خانههای مردم متوسط ظرفهای مسی و برنجی متداول بوده و تنها افراد تهیدست از فرآوردههای سفالی استفاده میکردند.
رنگیزهکاری و لعابهای اولیه
معروفترین پیشرفتهای فنی در رشته سفالینهسازی در ایران باستان، نشان میدهد که بدنهای از خاک رس ظریف میساختهاند که بدون تردید «آبدیده» شده است. این ظرف در کوره پخته میشد و رنگ آن لیمویی، کرم، زرد، صورتی یا گاهی اوقات سرخ تیره بود. تیغههای کرم یا لیموییرنگی که پیدا شده،، نشان میدهد پخت آن در فضای احیاکنندهای انجام شده است.
گردی کامل و بعضی علامتهایی که در موقع چرخ دادن آن بهدست آمده، نشان میدهد که لااقل در آنروز چرخ کوزهگری با سرعت کم - که پیشدرآمد چرخهای فعلی است - به کار برده میشد. تمام ظروف دارای ضخامت یکنواختی هستند. همه ظروف پیداشده در دوغاب خاک رس بسیار نرمی فرو برده شده بودند که سطح آنها را صاف کرده است. یک ماده رنگی که از گرد اکسیدآهن آبدار و اکسید منگنز ساخته شده بود، در مخلوط فوق به کار برده میشد. در پخت دوم، این رنگها سیاه یا قهوهای تیره میشدند.
سفالینههای خاکستری رنگ با لعاب سیاه درخشان، ابتدا حدود 2000 سال پیش از میلاد مسیح در تپه حصار و در سیلک کاشان بهوجود آمد. این سفالها که در کوره احیاکننده پخته شدهاند، نخستین نوع سفالسازی لعابی است که از آن اطلاع داریم، همه این پیشرفتهای فنی در مدت کوتاهی، سفالسازی را یکی از حرفههای سامانیافته ایرانیان کرد و از آن تاریخ تاکنون به همین نحو باقی مانده است.
حسن فرازمند