پروژههای فولادسازی هند در هالهای از ابهام
در شرایط کنونی اجرای اکثر پروژههای فولادی پیشنهادی هند با دو چالش روبهروست. چالش اول سقوط تقاضای فولادی بخشهای زیربنایی و ساختمانی است که از امید آنها به احیای دوباره در طی چندین ماه مشکلات در این راستا کم کرده است. چالش دوم سردرگمی در عرضه یا فروش سنگآهن بهدلیل اقدامات سختگیرانه دولت هند برای مقابله با استخراج غیرقانونی معادن سنگآهن است که اجرای سه پروژه را به حالت توقف و تعلیق درآورده، اگرچه هنوز مشخص نیست که آیا دولت اجازه خواهد داد که مصرفکنندگان واقعی سنگآهن خود را استخراج کنند، این شرکتها امیدوارند که احتمالا مساله استخراج غیرقانونی از سیستم حذف شود و آنها بتوانند بهطور مستقیم سنگآهن استخراج کنند.
تغییر معادله عرضه سنگآهن
در شش ماهه اول سال مالی کنونی رشد مصرف فولاد در هند از 5/14 درصد در مدت مشابه آن در سال قبل به 5/2 درصد تنزل پیدا کرده است. از یک طرف اجرای پروژهها به کندی پیش میرود و از طرف دیگر چالشهای ناگهانی و غیرمنتظره در اقتصاد کلان نیز عرصه را تنگتر کرده و این احتمال وجود دارد که طرحهای توسعه بزرگ فولادسازی در کوتاهمدت تا میانمدت راهاندازی شوند.
بر اساس گزارش آژانس رتبهبندی اعتباری هند (ICRA) پیشبینی میشود که در 18 تا 24 ماه آینده 25 میلیون تن ظرفیت جدید که حدودا 30 درصد ظرفیت تولید کنونی کشور است، راهاندازی شود.
بدون توجه به هرگونه مزیتی که میتواند برای دستاندرکاران صنعت فولاد از کاهش ارزش برابری روپیه بهدست آید، این میزان تولید جدید متقابلا میتواند وضعیت عرضه و تقاضا را تغییر داده و در نتیجه واقعیتها تغییر پیدا کند.
پس از سه ماهه چهارم سال مالی 2009ـ2008 که شرایط صنعت فولاد بهبود یافته و منتهی به افزایش قیمتهای مواد اولیه مهم برای این صنعت شد، قیمتهای بینالمللی سنگآهن و زغال ککشو پس از سال 2009 در حد قابلتوجهی افزایش پیدا کرده و صنایع مواد اولیه بشدت متمرکز شدند و در نتیجه موانع افزایش عرضه همچنان تداوم داشته و بدان افزوده نیز شد که میتواند قیمتهای مواد اولیه را در کوتاهمدت تا میانمدت بالا نگه دارد.
صنعت فولاد به مواد اولیه زیادی نیاز دارد و بالا رفتن قیمت یا هزینه مواد اولیه مانع سودآوری فولادسازان بخصوص در یک شرایط ضعیف عرضه و تقاضا میشود که احتمالا از توانایی تولیدکنندگان در انتقال افزایش هزینههاشان به مشتریان کم خواهد کرد.
هزینههای بالاتر سرمایهای اجرای این طرحهای توسعه کنونی روی مارجین خالص فولادسازان مضطرب بخصوص در شرایط نرخهای بهره بالای کنونی هند، فشار وارد میآورد.
از طرف دیگر، با توجه به نیاز به سرمایه در گردش بالاتر برای بهرهبرداری از ظرفیتهای توسعه یافته بخصوص در یک سناریوی افزایش قیمت مواد اولیه و تعهدات قراردادی برای تامین منابع مالی یا پرداخت بدهیهای این پروژهها پس از راهاندازی این طرحهای توسعه، به احتمال قوی باید منتظر فشار وارده روی وضعیت نقدینگی چنین شرکتهایی بود.
رشد تولید
در حال حاضر هند چهارمین فولادساز بزرگ در جهان است که در سال مالی 2010، حدود 68 میلیون تن فولاد خام تولید کرده و تولید فولاد خام این کشور در طی دهه اخیر (2010ـ2000) با نرخ رشد مرکب سالانه (CAGR) 8/9 درصد افزایش داشته که پشتوانه آن تقاضای بخشهای مهم ساختمانی، کالاهای سرمایهای و خودروسازی بوده است.
مصرف فولاد هند که قبل از بحران اقتصاد جهانی از رشد دو رقمی برخوردار بود، در سال مالی 2008 بشدت کاهش پیدا کرده و میزان این رشد به کمتر از 2 درصد سقوط کرد، اما در سال 2009 مجددا این رشد روند مثبت به خود گرفت که زمینهساز آن افزایش سرمایهگذاریها در بخش زیربنایی بوده است.
صنعت ساختمانی حدود 65 درصد مصرف فولاد را به خود اختصاص داده و انتظار میرود که همچنان در آینده بیشترین تقاضای فولاد را داشته باشد.
در نیمه دوم سال مالی 2009 قابلیت سودآوری شرکتهای بزرگ فولادسازی هند بشدت از افول قیمتها متضرر شدند، اما هرگونه اصلاحی در قیمتهای مواد اولیه اصلی و در کنار آن بهبود قیمتهای فولاد و شرایط تقاضای داخلی موجب شد که در سال مالی 2009 (پس از سه ماهه سوم و چهارم) سود یا مارجین این شرکتها بتدریج بهبود پیدا کند.
طبق جدول پیوست سود یا مارجین فولادسازانی چون شرکت تاتا استیل (TSL) و شرکت فولاد و برق جیندال (JSPL) بهدلیل داشتن معادن مواد اولیه اختصاصی از رشد خوبی برخوردار بودهاند.
از طرف دیگر مارجین شرکت دولتی فولادسازی SAIL و شرکت فولاد JSW از سود کمتری برخوردار بوده، چون به زغالسنگ بیرونی (در مورد SAIL) وابسته بوده و علاوه بر این هزینههای نیروی انسانی آن طی سال مالی 2011 افزایش داشته و در مورد شرکت JSW هر دو مورد زغالسنگ و سنگآهن وجود داشته است.
به هر صورت قابلیت سوددهی فولادسازان هندی بهطور کلی در سه ماه اول سال مالی 2012 در مقایسه با نیمه دوم سال مالی 2009 بالاتر بوده است. با وجود بهبود سوددهی فولادسازان هندی سودآوری آنها احتمالا مجددا در کوتاهمدت یا میانمدت به دلیل چند عامل به شرح زیر تحت فشار قرار گیرد.
ضعیف شدن تقاضا
انتظار میرود که مصرف فولاد هند بتدریج به واسطه استمرار رکود تقاضای بخشهای اصلی مصرفکننده، شاهد روند معتدلی شود. بخشهای مهم مصرفکننده فولاد هندی شامل ساختمانی (تقریبا 65 درصد)، کالاهای سرمایهای (تقریبا 15 درصد) و خودروسازی شامل (تقریبا 8 درصد) هستند.
در حال حاضر، پیشرفت پروژهها در هندوستان به دلایل گوناگونی کند است که میتوان به مواردی چون مشکلات تهیه یا خرید زمین برای سایت، جایگزین کردن مجدد و بازسازی مسکن برای ساکنین بومی سایتها، نبود اطمینان نسبت به آینده چشمانداز جهانی اقتصاد و افزایش سریع نرخ بهره در کشور اشاره کرد.
احتمالا نرخهای بهره بالای غالب رشد تقاضا در بخشهای حساس به نرخ بهره مانند خودروسازی، مستغلات و مسکن را در حد معتدلی نگه دارد.
عوامل فوق در حال حاضر تاثیرات قابل ملاحظهای روی تشکیل سرمایه ثابت ناخالص (GFCF) گذاشته است، اگرچه رشد GFCF در سه ماهه اول سال مالی 2012 بالاتر از سه ماهه قبل بوده که در مقایسه با مدت مشابه قبلی آن (یعنی سه ماهه اول سال مالی 2011) در سطح بسیار پایینتری است. مصرف ظاهری فولاد هند نیز با تبعیت از این روند در اولین شش ماهه سال مالی 2012، ظاهرا در مقایسه با حدود 5/14 درصد نرخ رشد به ثبت رسیده و در دوره مشابه سال قبل آن 2/25 درصد رشد داشته، بنابراین اگرچه چشمانداز بلندمدت تقاضا برای صنعت فولاد هند با توجه به نرخ رشد اقتصادی آن مطلوب به نظر میرسد، اما چشمانداز کوتاهمدت تا میانمدت آن ضعیف است. ضعف کنونی اقتصاد جهانی بدون شک موجب افت تقاضای جهانی فولاد نیز خواهد شد، بهطور کل تولید و مصرف فولاد هر کدام در جهان در سال 2010 نسبت به سال 2009 که سطح آن پایین بود، 15 درصد رشد داشتهاند. کشورهای صنعتی مانند اتحادیه اروپا و آمریکا بیشترین افزایش را به ترتیب 24 درصد و 45 درصد در سال 2010 داشتهاند، اما مصرف فولاد چین که تقریبا 45 درصد مصرف جهانی فولاد را به خود اختصاص داده، رشدی کمتر از 5 درصد در سال 2010 را داشته است.
با وجود این رشد قابل توجه مصرف فولاد در کشورهای صنعتی در سال 2010، در این مناطق مصرف هنوز به سطح قبل از بحران نرسیده و علاوه بر این چشمانداز برای تقاضای فولاد در کشورهای پیشرفته در ماههای اخیر به دلیل ضعف در شرایط اقتصاد کلان آنها، وخیمتر شده است.
رشد GDP واقعی آمریکا در شش ماهه اول سال 2011 به 8/0 درصد رسید که بسیار کمتر از سطح حدودا 5/2 درصدی پیشبینی شده توسط صندوق بینالمللی پول (IMF) در ژوئن 2011 است. نرخ رشد در اقتصاد اتحادیه اروپا نیز احتمالا پایینتر از 8/1 درصد در سال 2010 باشد، بهطوری که اقتصادی قوی همچون آلمان تاکنون در سال جاری عملکرد اقتصادی ضعیفی از خود نشان داده است.
به تبعیت از این روند رشد اقتصادی منطقه یورو بهطور کل از 8/0 درصد در سه ماهه اول سال 2011 به 2/0 درصد در سه ماهه دوم آن سقوط کرده است. صنعت ساختمانی که 50 درصد مصرف جهانی فولاد را به خود اختصاص میدهد، همچنان ضعیف است بهطوری که شاخص ساختمانی در اتحادیه اروپا در حد چشمگیری پایینتر از سطح ماههای قبل از بحران باقی مانده است. علاوه بر این، تعدادی از کشورهای اتحادیه اروپا اخیرا با شرایط بحران بدهی بیسابقه و سنگینی مواجه شدهاند. با توجه به افزایش نگرانی برای تاثیرات منفی آن بر دیگر اقتصادهای بزرگتر، توجه مدیریت اقتصاد کلان در اتحادیه اروپا به ادغام مالی و اقدامات ریاضتی جلب شده که این نیز به نوبه خود میتواند روی تقاضای فولاد در کشورهای اتحادیه اروپا آثار رکود یا منفی از خود به جای بگذارد.
چین در فواصل سالهای 2010ـ2000 موتور محرک اصلی رشد تولید جهانی بوده که حدودا 88 درصد افزایش تولید در جهان را در طی این مدت به خود اختصاص داده، در حالیکه طی این دهه تولید جهانی فولاد با نرخ رشد مرکب سالانه (CAGR) تقریبا 5 درصدی افزایش داشته و گزارش شده که تولید فولاد چین در همین دوره CAGR بیش از 17 درصد بوده، اما اقتصاد چین اخیرا با شرایط تورمی مواجه شده و این امر باعث شده که مقامات چینی از سپتامبر 2010 تاکنون چندین بار نرخ بهره خود را افزایش دهند. این وضعیت میتواند منتهی به کاهش فعالیتهای ساختمانی در چین شود که اثرات منفی روی تقاضای فولاد کشور خواهد گذاشت. در نتیجه انجمن آهن و فولاد چین (CISA) پیشبینی کرده که تقاضای فولاد در چین در دوازدهمین برنامه پنجساله (2015ـ2011) فقط 6ـ5 درصد رشد خواهد داشت.
افزایش ظرفیت در هند
تمام فولادسازان بزرگ داخلی هند میخواهند افزایش ظرفیت دهند که انتظار میرود بخش اعظم آن در کوتاهمدت تا میانمدت راهاندازی شوند. میزان این افزایش ظرفیتها احتمالا بیش از رشد تقاضای داخلی در میانمدت (با توجه به کاهش رشد تقاضای پیشبینی شده در طی این دوره) باشد، بنابراین این احتمال وجود دارد که صنعت فولاد داخلی در میانمدت مواجه با ظرفیت مازاد شود که متقابلا میتواند رقابت داخلی و صادرات را افزایش داده و هند را به یک صادرکننده عمده فولاد (در حال حاضر یک واردکننده عمده فولاد است) تبدیل کند. علاوه بر این، با توجه به اینکه 60 درصد تقاضای فولاد هند محصولات طویل است، اما بخش اعظم ظرفیتهای جدید محصولات تخت تولید خواهند کرد. با توجه به اینکه احتمالا محصولات طویل در هند الگوی مصرف بالاتری داشته باشد (بهواسطه بخشهای ساختمانی و زیربنایی) عدم تطابق ظرفیتها نیز احتمالا میتواند موجب شود که تولیدکنندگان به دنبال کشف بازارهای صادراتی باشند، اما در غیاب 5 درصد تعرفه اعمال شده حمایتی در بازار داخلی، احتمال تحقق صادرات کمتر است.
تمام این عوامل و در کنار آن هزینههای سرمایهای بالاتر برای شرکتها برای راهاندازی پروژههای بزرگ میتواند در میانمدت بخصوص تا زمانیکه نرخهای بهره غالب در کشور بالاست، اثر منفی روی سود حاشیهای فولادسازان بگذارد.
تولید فولاد خام از طریق کوره بلند (BF) در دهه اخیر روند فزایندهای داشته، بهطوری که میزان درصد آن از 60 درصد در سال 2000 هماکنون به 70 درصد افزایش پیدا کرده و در حال حاضر سهم تولید کورههای قوس الکتریک (EAF) و کورههای القایی (IF) 30 درصد باقیمانده را به خود اختصاص دادهاند.
در کوره بلند برای تولید یک تن چدن به 7/0 تن زغال ککشو و حدود 6/1 تن سنگآهن نیاز است. کورههای قوس الکتریک و کوره القایی از آهن اسفنجی و آهن قراضه برای تولید فولاد تغذیه میشوند.
هزینههای مواد اولیه حدود 70 درصد هزینه تولید فولادسازان بدون داشتن منابع اختصاصی مواد اولیه را به خود اختصاص میدهد و آن دسته از شرکتهای فولادسازی که معادن اختصاصی داشته باشند این هزینه به 45 درصد کاهش پیدا میکند، بنابراین قیمتهای مواد اولیه مهمترین عامل قابلیت سودآوری شرکتهای فولادسازی هستند.
قیمتهای زغال ککشو و سنگآهن پس از رسیدن به بالاترین سطح تاریخی خود در نیمه اول سال 2008 ناگهان سقوط کرد که عامل آن رکود در تولید جهانی بود. پس از آن قیمتهای مواد اولیه از نیمه دوم سال 2009 رو به بهبود رفت که مشوق آن افزایش تولید فولاد بوده، اما باید اشاره کرد که صنایع سنگآهن و زغال ککشو هر دو کاملا در مقایسه با صنعت فولاد پراکندهتر، یکپارچه و متمرکز هستند.
سناریوی سنگآهن
طی سالهای 2010ـ2003 فروش کلی سنگآهن در جهان با یک نرخ رشد مرکب سالانه 9/7 درصد افزایش پیدا کرد که زمینهساز آن افزایش تولید فولاد بوده و کل تولید سنگآهن در جهان در سال 2010 به حدود 9/1 میلیارد تن رسید که 50 درصد آن در سطح جهانی دادوستد شد.
سهم تجارت دریایی سنگآهن چین از کمتر از 30 درصد در سال 2003 تقریبا به 60 درصد در سال 2010 یعنی دو برابر افزایش پیدا کرد که دلیل آن کیفیت پایین سنگآهن داخلی چین و توانایی نداشتن معدنچیان برای پاسخگویی به افزایش تولید فولاد آن بوده است. از طرفی فروش سنگآهن عمدتا در دست سه شرکت معدنی بزرگ یعنی واله (برزیل)، بیاچپی بیلیتون و ریوتینتو (استرالیا) قرار دارد. این سه شرکت بزرگ بالغ بر دو سوم کل بازار کل تجارت دریایی سنگآهن را در اختیار دارند و بنابراین قدرت زیادی در بازار این کالا از نظر قیمتگذاری دارند.
قیمت سنگآهن در حد قابلملاحظهای از سال 2005 تا اوایل 2008 بهدلیل تقاضا برای آن افزایش پیدا کرد، بنابراین با شروع رکود اقتصادی تقاضا برای سنگآهن از طرف کارخانههای فولادسازی کاهش پیدا کرد، بهطوری که قیمت نقد آن در سه ماهه سوم سال 2008 از 180 دلار در هر تن در سه ماهه چهارم همین سال به 65 دلار تنزل پیدا کرد. پس از آنکه قیمتهای نقد سنگآهن در نیمه اول سال 2009 راکد ماند، اما پس از ماه ژوئیه 2009 تا فوریه 2011 روندی فزاینده به خود گرفته و به سطوح قبل از بحران رسید.
تاخیر در راهاندازی پروژهها توسعه معادن و در کنار آن رشد تولید فولاد پس از سال 2009 وضعیت عرضه و تقاضای تنگاتنگی را برای سنگآهن در سطح جهان بهوجود آورد. مثلا از حدود 500 میلیون تن ظرفیتهای جدید معدنی که قرار بود تا سال 2010 به بهرهبرداری برسد فقط حدودا نصف این میزان تا سال 2010 محقق شد. دلایل عمده این تاخیرات به موانع زیربنایی، نبود نیروی انسانی متخصص و عدم دسترسی به منابع مالی پس از بحران اقتصاد جهانی، افت عرضه و در کنار آن تمرکز یا ادغام زیاد عرضهکنندگان در این صنعت مربوط میشود که موجب شد تولیدکنندگان عمده سنگآهن قیمتهای خود را افزایش داده و از سیستمگذاری سنتی سالانه به سیستم قیمتگذاری فصلی مرتبط به بازار نقد (Spot) روی آورند. این وضع باعث شد که قیمتهای قراردادی سنگآهن در چند ماه اخیر متزلزلتر شود.
سه شرکت بزرگ معدنی (سنگآهن) اخیرا اعلام کردهاند که چندین پروژه بزرگ را به اجرا خواهند گذاشت که تقریبا یک چهارم تولید کنونی جهان خواهد بود و احتمالا بتواند تا حدی پاسخگوی شرایط تنگاتنگ عرضه و تقاضا شود، اما چون انتظار میرود بیشترین طرحهای طرحهای توسعه از سال 2014 به بعد راهاندازی شود، شرایط عرضه و تقاضای سنگآهن احتمالا در کوتاهمدت تا میانمدت همچنان راکد باقی بماند که بدون شک در این صورت قیمتهای این محصول را بالا نگه خواهد داشت.
به هرحال اگر اقتصاد چین نزول زیادی کند (تقاضای فولاد آن کاهش پیدا کند) میتواند قیمتهای سنگآهن را از سطح کنونی کاهش دهد، چون سهم چین در تجارت جهانی سنگآهن بسیار بالا است. به هر صورت قیمتهای سنگآهن باید در دوره کوتاهمدت تا میانمدت به دلیل محدودیتهای عرضه آن در مقایسه با روندهای تاریخ قیمت در سطح بالایی باقی بماند.
مترجم: علی غفوری
منبع: استیل ورلد